یکى از کارکردهاى رسانهها شهرت بخشى به افراد است؛ به گونهاى که فردى را که شاید چندان هم قابلیت نداشته باشد، مىتوانند به یک قهرمان تبدیل سازند. این اقدامى است که تمامى جوامع، بنابر ایدئولوژى، فرهنگ و سیاستهاى خاص انجام مىگیرد.
در این میان تلویزیون، نقش متفاوتترى بازى مىکند. تلویزیون از یک طرف قدرت رسانههاى فوقالعادهاى دارد و از طرف دیگر، به دلیل جذابیت بالایى که دارد، امروز تبدیل به یکى از اعضاى خانوادهها، در بیشتر نقاط جهان شده است و بىدلیل نیست که برخى آن را «چشم جهانى» لقب دادهاند.
این قابلیت بالا تلویزیون را به تاثیرگذارترین رسانه تبدیل کرده است؛ به طورى که نحوه استفاده صحیح از آن مىتواند به مثابه اسلحهاى در خدمت اهداف مختلف در بیاید. یکى از کارایىهاى بسیار بالاى این رسانه دیدارى - شنیدارى چهره سازى فوقالعادهاى است که در جهان امروز انجام مىدهد. کافى است با به تصویر کشیدن چند باره برخى، افراد آنها را معروف ساخت. بنابراین، تلویزیون را باید یک کارخانه چهرهسازى دانست.
این موضوع هم یک خطر است و هم یک فرصت. خطر از آن جهت که ممکن است با ایجاد فضایى براى خودنمایى افراد هرزه و بىارزش، آنها را الگو ساخت؛ همچنان که امروز در رسانههاى عوامپسند غربى این کار انجام مىشود. آنها به واسطه مطرح کردن افرادى فاسد از میان خوانندگان، بازیگران و ورزشکاران، الگوهایى را به مردم و به خصوص نسل جوان کشورهاى تحت استیلاى غرب معرفى مىکنند تا زمینه را براى فروپاشى فرهنگى و از خود بیگانه سازى مردم فراهم کنند. بدون شک این روش الگوسازى، امروز از مهمترین ابزارهاى نفوذ کشورهایى با خوى استعمارى در میان جوامع موسوم به جهان سوم و بلعیدن منابع انسانى و ثروتهاى آنهاست. اما از این نظر، وضعیت رسانه ملى ما چگونه است؟
با نگاهى گذرا به کلیت برنامههاى سیماى جمهورى اسلامى مىتوان به این پاسخ جواب داد. یکى از انواع برنامههایى که معمولا در تلویزیون از مخاطبان بسیارى برخوردار است، برنامههاى ترکیبى و گفت و گوهاى ویژه مىباشد؛ گونهاى از برنامهها که در تلویزیونهاى غربى به «شو» معروف هستند؛ برنامههایى که نمونههاى آنها در سیما بسیار است که محور آنها یإ؛صصمم مباحث هنرى است، یا ورزشى و یا گفت و گوى مجرى با یک شخصیت مهم. متاسفانه تلویزیون، در تولید چنین برنامههایى چندان مطابق و موافق با اهداف اصلى رسانه ملى - که منشاء آن اهداف اصیل نظام و قانون اساسى است - عمل نکرده است؛ به گونهاى که باعث مشهور شدن افرادى، با ظرفیتهاى اخلاقى و فکرى پایین شده است. اگر فرد مشهور از اعتلاى روحى و اخلاقى برخوردار نباشد به طور حتم به فساد کشیده خواهد شد. به همین خاطر بسیارى، شهرت را امر ناپسندیدهاى مىدانند. به این ترتیب تلویزیون نه تنها اقدام به چهره شدن افراد ناباب در جامعه مىکند، بلکه زمینه را براى به فساد کشیدن آنها هموار مىنماید.
نمونه اخیر چنین اتفاقى، شیوه سلوک و رفتار و سرنوشت نافرجام یکى از مجرىهاى سیماست. وى که جوانى با ظاهر نه چندان متناسب بوده است و به خودآرایى نامشروع دست مىزده است، چهارسال متوالى، به اجرا در یکى از برنامههاى شبکه سوم سیما، با محور گفت و گو با افراد نخبه، مشغول بود؛ برنامهاى که زمانى بسیار طولانى داشت و در بهترین ساعات شبانه روز پخش مىشد. این مجرى که از نفوذ بسیار بالایى در میان مدیران میانى صدا و سیما برخوردار بوده است، گاه بهطور توأمان در دو برنامه در رادیو حضور پیدا مىکرد. وى همچنین به واسطه شهرتى که از طریق مجرىگرى در سیما به دست آورد با حضور در مراسمهاى مختلف و گرفتن مبالغ مالى بسیار بالا از آنهإ؛ به ثروت بسیارى هم دست یافت تا آنجا که بالاخره در یکى از آخرین اجراهایش چهره واقعى خود را به نمایش گذاشت. در آن برنامه کذایى، این مجرى به همصدایى با دشمنان مردم پرداخت و از اراذل و اوباش و هرزههاى خیابانى حمایت کرد. پس از برکنارى از سیما و در حالى که در شبکه جام جم به کار اجرا مشغول بود، ناگهان خبر رسید که در یک مجلس فساد دستگیر شده است!
البته این اتفاقات چندان بىسابقه نبوده است. مثلا یکى دیگر از مجریان سیما،چند سال پیش در یک مهمانى غیراخلاقى دستگیر شد. وى مدتى ممنوعالتصویر شده بود، اما دوباره پا به مجرىگرى سیما گذاشت و هم اکنون نیز مجرى یکى از مسابقات تلویزیونى برنامههاى کودکان و نوجوانان است!
همچنین مجرى دیگرى که بیشتر در برنامههاى طنز حضور پیدا مىکرد و پس از آن پاى ثابت برنامههاى شبانه شبکه تهران بود، پس از کسب شهرت از صدا و سیماى جمهورى اسلامى سر از محافل ضد انقلاب درآورد و به تازگى شنیده شده است قصد دارد یک شبکه ماهوارهاى، براى مبارزه فرهنگى با نظام اسلامى تأسیس کند.
متاسفانه مدیران محترم سیما، نه تنها از این موارد چندان درس عبرت نگرفتهاند، بلکه همچنان بر اقدامات ناشیانهاى از این دست اصرار دارند، به گونهاى که حتى برخى افرادى را که با تصمیم مدیران قبلى صدا و سیما ممنوعالتصویر شده بودند، دوباره راه مىدهند. مثلا یکى از بازیگران سابق تلویزیون که به دلیل فساد اخلاقى و همچنین سوابق سیاسى علیه انقلاب اسلامى، ممنوعالتصویر شده بود، قرار است که در یک سریال، آن هم در نقش سرهنگ نیروى انتظامى، به خانهها و خانوادههاى ایران اسلامى راه یابد.
در کنار این موارد، مىتوان چهرهسازى دهها فوتبالیست ناسالم و فاسد، بسیارى از خوانندههاى کم ارزش موسیقى پاپ و بازیگرانى که ظرفیت شهرت نداشتهاند را اضافه کرد.
مصداق چهرهسازىها یکى از فوتبالیستهایى است که در گذشته بازیکن خوبى بوده است. اما شهرت بیش از حد وى که بخش زیادى از آن به گردن صدا و سیماست، باعث شد که تا مدتها على رغم ضعف شدید بدنى و تکنیکى، عضو ثابت تیم ملى باشد و به طرق مختلف از شهرت خود سوءاستفاده کند. همچنین یکى از خوانندههاى تازهکار موسیقى پاپ وقتى از طریق صدا و سیما چهره شد، بساط خود را جمع کرد و راهى لس آنجلس شد.
با این تفاصیل مىتوان به پرسش پاسخ رسید و فهمید که «سیما» به عنوان چشم نظام اسلامى، در راه چهرهسازى مسیر و جهت اشتباهى را پى گرفته است. شاید یکى از راهحلهایى که مىتوان پیش پاى مدیریت رسانه ملى گذاشت کادرسازى باشد؛ به این معنى که صدا و سیما به خصوص دانشکده منسوب به سازمان باید از میان جوانان با اخلاق، نیروهاى متخصص در زمینه مجرىگرى و سایر کارهاى تلویزیونى تربیت کند.امروز دهها نویسنده، خوشنویس، نگارگر، نقاش و...در سطح کشور هستند که علاوه بر اینکه به درجه استادى در آن رشته رسیدهاند، افرادى باتقوا و متعهد هستند، اما تاکنون به ندرت حتى اسم آنها در برنامههاى صدا و سیما آمده است. مىتوان بیشتر از این به سراغ چنین افرادى رفت و از میان آنها الگوهاى حقیقى جوانان آینده ساز ایران اسلامى را ساخت |
منبع سایت انصار حزب الله
نویسنده : محمد » ساعت 2:41 عصر روز یکشنبه 86 آذر 18